جنون
«جنون»
به غمزه ای دل و دین داده ام به باد
زنم به ساز زخمه ای هر چه باداباد
زشوق روی نکویش کنم سماعی چند
به زخمه های سه تارم کنم رخش در یاد
ز جام ساقی کوثر زنم دو پیمانه
به نام فاطمه (س) و مرتضی بگویم ناد
جنون پرانده تمامی خماری سکرات
زنم به سیم آخر و گویم علــــــــی (ع) خداست به زاد
دمی که جام به دست علی (ع) فتاد به حشر
تمام محشریان می کنند یادش، یاد
منم که "مهدیم" اینک نشسته ام به درت
به جای جای نگاهت کنم دلم را شاد
عبدالزهراء (س)
1385/6/9
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۸۷ ساعت 20:56 توسط مهدی مدق
|