بالاخره ماه میهمانی خدا با همه زیبایی ها و طنازی هایش آمد. من نیز چون عاشقی شیدا، مشتاقانه در آغوشش کشیدم. شاید چند روزی مانده بود به آغاز ماه. بنده مفتخر بودم که در خدمت نوکر گرامی اهل بیت کربلایی هادی قدری بودم. ایشان در حالی شیدا به بنده فرمودند: "مهدی" امسال در ماه مبارک به امید خدا شعری تازه آغاز کن. همان گفته دوست گرامیم بارقه ای بود برای آغاز این ترکیب بند و من بودم و شب زنده داری شب های رمضان و توسل و البته حال خرابی که در گفتن این اشعار داشته و دارم. آری این ترکیب بند که هنوز نمی دانم تا کجا توفیق ادامه دادنش را دارم، حاصل شب زنده داری این شب های من است. از دوستانی که این شعر را می خوانند تقاضا می کنم که  حتما نظرات خود برای این حقیر بنویسند و اگر حالی به سبب خواندن این اشعار به ایشان دست داد و اشکی جاری شد بنده را از دعای خیر خویش فراموش نفرمایند. پس نوش جانتان و گوارای وجودتان "ترکیب بند شیدایی"............

یا علی مدد.......


رمضان آمد و دل باز هوایی گشته

در حریم حرم یار خدایی گشته

رمضان آمد و دل ها همه سرمست خداست

قلبم از غربت و غم کرببلایی گشته

در پی قامت یارم علم و مشک کجاست

علم و مشک هم از دست، جدایی گشته

هی شنیدم که شنو از نی خوش نغمه شنو

نغمه ساز نی من نیز نوایی گشته

ای خدا ماه تو آمد نظری کن نظری

که دل عاشق من باز هوایی گشته

"چون نفس در غم دوری تو کم کم آمد"

"اشک از دیده من باز چه نم نم آمد"