ترکیب بند شیدایی (بند سوم)
روز سوم شده از ماه عزیز رمضان
باز از دیده من اشک عیان شد به جهان
ناخودآگاه کلامم چو بر این جام افتاد
یادی از کنج خرابه به دلم گشته عیان
خواهم امروز که من روضه غربت خوانم
نامی از طفل سه ساله شده بر لوحه جان
خواب بود آن شب و تنها به کناری آرام
در دل کوچک او بود غم و غصه نهان
دید در خواب که بابا زسفر آمده باز
آمد و کرد بغل طفل عزیزش به میان
گفت: ای دختر نازم، تو چرا اینجایی؟
جای دردانه من نیست در این کنج فغان
تو ببین من به کنارت به چه سان آمده ام
با سری غرقه به خون، طشت میان، اشک فشان
طاقتم نیست ببینم رخ نیلی تو را
مادرم فاطمه (س) هم بود رخش چون تو چنان
به خدا تاب ندارم که تو اینجا باشی
قصه فاطمه (س) بس بود بر این کون و مکان
"چون دلم بر حرم دوست به یکباره رسید"
"ناگهان دست نیازم به تن پاره رسید"
+ نوشته شده در سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:31 توسط مهدی مدق
|