ترکیب بند شیدایی (بند سیزدهم)
روز محشر همه جمعند و سراسر بی تاب
اشک در دیده، لبان دوخته، چشمان بی خواب
شرح اعمال همی داده به دست چپ و راست
قلب های همگان در پی یک واژه ناب
قلب ها مضطرب و سینه به تنگ آمده است
هر کسی در پی اعمال و حساب است و کتاب
ناگهان نور ز یک گوشه محشر آمد
فاطمه (س) آمده چون در درخشنده ناب
نغمه سر داد منادی: همه ی محشریان
فاطمه (س) آمده در هله ای از نور و سهاب
آمده تا که به یکباره به اذن ازلی
شافع شیعه شود، کوری چشمان خراب
در چنین حال خدا گفت: که ای فاطمه (س) جان
چیست ابزار شفاعت به کفت در این باب؟
گفت زهرا (س) به کفم آب و گلاب است خدا
تحفه ای کرببلایی است، شهاب است شهاب
این دو دستان ابوالفضل (ع) یل بی همتاست
قلب من در غم او گشت به صدباره کباب
یکه تاز عرب و ساقی اطفال حرم
او که از خون سرش کرد رخ خویش خضاب
آمد و زد به دل دشت، علم بر کف او
رفته در علقمه با مشک، نگاهش بر آب
نغمه العطش خیمه دلش سوزانده
اشک در چشم، لبان دوخته، قلبش بی تاب
مشک پر آب شد و راه سوی خیمه گرفت
گفت با خویش: همین است ره خیر و ثواب
روبهان منتظر و شیر در این بیشه عشق
مشک بی آب، عمو خواب و آمال سراب
من زهرا (س) به برش رفتم و دیدم خفته
گفتمش ای پسرم گاه وصال است، شتاب
"چیست این یاس که هم قافیه شد با عباس (ع) ؟"
"دست عباس (ع) شفیع است به دست گل یاس"